تاریخ : 1 اسفند 1391
نویسنده : admin
تا حالا شده
ساعت ها زير دوش به كاشي هاي حموم خيره ميشي
غداتو سرد مي خوري
صبحانه رو شام ، ناهار و نصف شب
لباسات ديگه به تنت نمياد
همه چي رو قيچي مي زني
ساعت ها به يك آهنگ تكراري گوش مي كني و هيچ وقت
اونو حفظ نميشي
اين قدر علامت سوالاي تو فكرتو ميشمري
تا آخرش روبالش خيست خوابت ببره
تنهايي از تو آدمي ميسازه
كه ديگه شبيه آدم نيست
تنهايي

نظرات شما عزیزان:
